اگر تابهحال دربارهٔ تغيير شخصيت خود فكر كردهايد، بايد به شما بگوييم كه تنها نيستيد. تحقيقات نشان ميدهد كه همهٔ ما كموبيش مايل به پرورش خصوصيات شخصيتي مثبت (مثل خوشمشربي، خوش بيني و كاريزما) و كمكردن خصوصيات منفي (مثل بدبيني و روان رنجوري) هستيم.
اگر تابهحال دربارهٔ تغيير شخصيت خود فكر كردهايد، بايد به شما بگوييم كه تنها نيستيد. تحقيقات نشان ميدهد كه همهٔ ما كموبيش مايل به پرورش خصوصيات شخصيتي مثبت (مثل خوشمشربي، خوش بيني و كاريزما) و كمكردن خصوصيات منفي (مثل بدبيني و روان رنجوري) هستيم. اما آيا واقعا تغيير شخصيت ممكن است يا شخصيت هركس ماهيت ثابت و تغييرناپذيري دارد؟ با ما همراه باشيد.
حتما بخوانيد:
۷ ويژگي شخصيتي كه جذابيت شما را از بين ميبردپنج عامل بزرگ شخصيت و اهميت آنها در دوران بلوغ و رشد نوجوانان۶ نوع شخصيتي كه هرگز نبايد با آنها وارد رابطه عاطفي شويدآيا واقعا امكان تغيير شخصيتمان وجود دارد يا الگوهاي اصلي شخصيت هريك از ما در طول زندگي تثبيت ميشود؟ اگرچه كتابها و مطالب خودشناسي دراينزمينه بازارگرمي ميكنند و برنامههايي ارائه ميدهند كه با دنبالكردن آنها تغيير عادات و رفتارها ميسر ميشود، اما اين تفكر سرسختانه وجود دارد كه لايههاي زيرين شخصيت تغييرناپذير هستند. زيگموند فرويد، روانكاو اتريشي، بر اين عقيده بود كه پايهٔ شخصيت ما تقريبا در ۵سالگي شكل ميگيرد. حتي بسياري از روانشناسان مدرن نيز باور دارند كه شخصيت كلي ما تقريبا در طول زندگي ثابت و پايدار ميماند.
حالا اگر قصد تغيير شخصيتمان را داشته باشيم چه كنيم؟ آيا رويكرد مناسب و تلاش زياد ميتواند باعث تغيير شخصيت واقعيمان شود يا اينكه صفتهاي نامطلوب ما را گير مياندازند و مانع رسيدن ما به اهدافمان ميشوند؟
آيا شخصيت ثابت است؟ميل به تغيير شخصيت بسيار رايج است. ممكن است افراد خجالتي آرزو كنند كه اي كاش معاشرتيتر و پرحرفتر باشند. احتمالا كساني كه آستانهٔ صبرشان پايين است آرزو ميكنند كه اي كاش ميتوانستند در موقعيتهاي بحراني خونسرديشان را حفظ كنند. در زندگي هريك از ما نيز لحظاتي وجود داشته كه متوجه جنبهٔ خاصي از شخصيتمان شدهايم و درصدد تغيير آن برآمدهايم. حتي ممكن است برخي افراد براي خودشان هدفي مشخص كنند و سعي در ازبينبردن صفات بالقوه مشكلسازشان داشته باشند. برايِمثال، نزديك سال نو كه ميشود، بسياري از مردم هدفهايي براي خودشان تعيين ميكنند كه بر تغيير بخشهايي از شخصيت متمركز است. مثلا دوست دارند مهربانتر، بخشندهتر، صبورتر يا معاشرتيتر شوند.
بهصورتِ عمومي، بسياري از متخصصان بر اين عقيدهاند كه ايجاد تغييرات واقعي و پايدار روي ويژگيهاي فراگير شخصيتي ميتواند كاري بسيار دشوار باشد. بنابراين، اگر از يك يا چند جنبه از شخصيتتان ناراضي هستيد، واقعا ميتوانيد كاري برايش انجام دهيد؟ برخي متخصصان، ازجمله «كارول دوِك» (Carol Dweck) روانشناس، معتقدند كه تغيير الگوي رفتاري، عادتها و باورهاي نهفته در سطح زيرينِ ويژگيهاي شخصيتي (مثل درون گرايي و سازگاري) كليد اصلي تغيير شخصيت است.
عوامل شكلدهندهٔ شخصيتشكلگيري شخصيت چگونه بوده است
براي درك اين نكته كه آيا ميتوانيم در شخصيتمان تغييري ايجاد كنيم، ابتدا بايد بفهميم ساختار شخصيت چيست. اينجاست كه «سرشت و پرورش» وارد بازي ميشوند. آيا رفتار ما در پيوند با عواملِ وراثتي (سرشت) شكل گرفته يا محيط و يادگيري (پرورش) عوامل تعيينكنندهٔ شخصيت هستند؟ در گذشته، رويكرد نظريهپردازان و فيلسوفان اغلب يكطرفه بود و تنها طرفدار يكي از اين دو عامل بودند. اما امروزه بيشتر متفكران با اين موضوع موافق هستند كه تركيبي از هر دو عامل شخصيت نهايي ما را شكل ميدهد.
همچنين، تعامل هميشگي ميان ژنتيك و محيط ميتواند در چگونگيِ ابراز شخصيت اثرگذار باشد. برايِمثال، ممكن است فردي ازنظرِ ژنتيكي مستعد داشتن رفتاري دوستانه و آرام باشد، اما كاركردن در محيطي پر از استرس او را كمتحمل و نگران كند.
دوك داستان دو پسر دوقلوي يكسان را كه از زمان تولد جدا و دور از هم بزرگ شدهاند به اين موضوع ربط ميدهد. آنها در بزرگسالي با زناني ازدواج كردند كه اسم كوچكشان يكي بود، سرگرميهاي مشابه داشتند و تقريبا سطح مشابهي از ويژگيهاي شخصيتي خاص در آنها هويدا بود. اين مثالها مبناي اين انديشه است كه شخصيت ما عمدتاً از ارادۀ خود ما خارج است. در مطالعهاي كه درموردِ اين دوقلوها انجام شد مشخص گرديد كه ژنتيك در مقايسه با محيط و تجربههاي خاص ما تأثير بسيار بيشتري دارد.
دربارهٔ نقش بسيار مهم ژنتيك شكي وجود ندارد اما بررسيهاي ديگر نيز نشان ميدهد كه تعامل تربيت و حتي فرهنگ ما با زيربناي ژنتيكي موجب شكلگيري شخصيت ما شده است.تمركز بر حد وَسطهاي اين دو عامل ميتواند به فهم بهتر موضوع كمك كنداما دوك معتقد است كه امكان تغيير شخصيت وجود دارد. ممكن است ويژگيهاي فراگير شخصيتي در طول زندگي هر فرد ثابت بمانند اما خصوصيتهاي «حد وسطي» شخصيت ما هستند كه در زير سطحِ ويژگيهاي فراگير شخصيتي قرار گرفتهاند و نقش مهمي در شكلدهي شخصيت ما دارند. باور دوك اين است كه براي تغيير شخصيت ميتوان كيفيتهاي حد وسطي را تغيير داد.
خُب، حالا ببينيم اين اجزاي حد وسطيِ شخصيت دقيقا چه هستند؟
۱. باور و نظامهاي فكريدوك معتقد است كه باور و نظامهاي فكري، تحتِ مرتبۀ ويژگيهاي فراگير شخصيتي، نقشي مهم در شكلدادن به شخصيت ايفا ميكنند. هرچند تغيير برخي جنبههاي شخصيت ميتواند چالشبرانگيز باشد، اما شما ميتوانيد، با تغيير در برخي باورهاي اساسي، روش ابراز شخصيتتان را كنترل كنيد و شكل دهيد.
۲. استراتژيهاي هدف و سازشديگر نظريهپردازان معتقدند، عواملي مثل استراتژيهاي هدف و سازش در شكلگيري شخصيت نقش اصلي را ايفا ميكنند. برايِمثال، اگر نشانههاي شخصيت تيپ A در شما بيشتر است، ميتوانيد مهارتهاي جديدِ سازش و مديريت استرس را، كه به شما كمك ميكنند فرد آرامتري شويد، ياد بگيريد.
چرا بر باورها تمركز كنيم؟دوك در سال ۲۰۰۸ در مقالهاي توضيح داد:
«باور مردم شامل بازنماييهاي ذهني آنها دربارۀ ماهيت و عملكرد خودشان، دربارۀ روابطشان و دنياي شخصيشان است. مردم از دوران كودكي اين باورها و بازنماييها را پرورش ميدهند و بسياري از نظريهپردازانِ برجسته، كه عقايد مختلفي در حوزهٔ شخصيت دارند، تأييد ميكنند كه بخش اصلي شخصيت به همين صورت شكل ميگيرد.»چرا بر باورهايمان تمركز كنيم؟ هرچند تغيير عقايد لزوما كار آساني بهنظر نميرسد، اما براي شروع راه مناسبي است. باورهاي ما تاحدِّزيادي زندگيِ ما را شكل دادهاند، از ديدگاه ما درموردِ خودمان و ديگران گرفته تا عملكردمان در كارهاي روزانه، كنارآمدن با چالشهاي زندگي و حتي رفتارهاي تظاهرگونهٔ ما نسبت به ديگران. اگر واقعا بتوانيم تغييري در باورهايمان ايجاد كنيم، نتيجهٔ آن بر رفتار و احتمالا برخي جنبههاي شخصيتيمان تأثيري چشمگير خواهد داشت.
برايِمثال، باورهايي كه دربارۀ خود وجود دارد (خواه ويژگيها و خصوصيات شخصي ثابت باشند خواه انعطافپذير) را در نظر بگيريد. اگر باور داشته باشيد كه هوش شما سطح ثابتي دارد، آنگاه براي عميقتر كردن فكرتان قدمي بر نخواهيد داشت. اما اگر اين خصوصيات را قابلتغيير بدانيد، احتمالا براي گسترش و بازكردنِ ذهنتان تلاش بيشتري خواهيد كرد.
شكي نيست كه باورها نقش اساسي در عملكرد انسانها دارند. اما محققان به اين نتيجه رسيدهاند كه افراد ميتوانند، برايِ داشتنِ رويكردي انعطافپذيرتر نسبت به ويژگيهاي شخصيشان، دست از باورهايشان بردارند. در آزمايشي، دانشآموزاني كه متوجه شدند مغز آنها همواره در واكنش به دانش جديد ارتباطاتي تازه ايجاد ميكند به استادان و معلمان و معدل بالاتر بيشتر بها ميدادند و لذت بيشتري از مدرسه ميبردند.
تحقيقِ خودِ دوك نشان داد كه تحسين كودكان چه تأثيري بر باور آن كودكان درموردِ خودشان دارد. كودكاني كه بهسببِ هوششان تحسين ميشوند بيشتر تمايل دارند كه دربارهٔ خصوصيات شخصيشان به تئوريهايي باور داشته باشند كه حكايت از ثبوت آن ويژگيها دارد. اين بچهها به هوششان مثل يك ويژگي تغييرناپذير نگاه ميكنند. شما يا باهوش هستيد يا نيستيد. ازطرفِديگر، بچههايي كه براي «تلاش»شان تحسين شدهاند، معمولا هوششان را تغييرپذير ميدانند. بچههايي كه در تحقيق دوك شركت كردند تمايل بيشتري داشتند كه در مواجهه با مشكلات پايدار بمانند و نسبت به يادگيري مشتاقتر بودند.
حتما بخوانيد: چگونه با شخصيت باشيم؟براي تغيير شخصيت چه كاري ميتوان انجام داد؟كارهايي براي ايجاد تغيير در شخصيت
از يك فردِ درونگرا به يك فردِ برونگرا تبديلشدن ميتواند كاري بسيار دشوار (يا حتي غيرممكن) باشد، اما متخصصان معتقدند با انجامدادن برخي كارها ميتوان تغييراتي واقعي و پايدار در شخصيت ايجاد كرد.
۱. تمركز روي تغيير عادتهاروانشناسان به اين نتيجه رسيدهاند كه كساني كه جنبههاي شخصيتي مثبت (مثل مهرباني و صداقت) را از خود بروز ميدهند در وجودشان واكنشهاي هميشگياي شكل دادهاند كه پايدار ماندهاند. «عادت» قابليادگيري است. بنابراين، تغييردادن واكنشهاي هميشگيتان در طي زمان يكي از راههايي است كه موجب تغيير شخصيت شما نيز خواهد شد. قطعا، صورتبخشيدن به عادتهاي جديد يا كنارگذاشتن عادتهاي قديمي هرگز كار سادهاي نيست و به زمان و تلاش جدي نياز دارد. با تمرين كافي، اين الگوهاي جديد رفتاري خيلي زود دروني خواهند شد.
حتما بخوانيد: چطور جلوي سندروم «فقط همين يك دفعه» را بگيريم؟۲. تغيير باورهاي خوداگر باور داشته باشيد كه تغيير نميكنيد، پس هيچ تغييري نخواهيد كرد. اگر سعي ميكنيد بيشتر معاشرت كنيد، اما باور داريد كه درونگراييتان يك ويژگي تغييرناپذير، هميشگي و ثابت است، بنابراين هرگز اجتماعيتر نخواهيد شد. اما اگر معتقد باشيد كه ويژگيهاي شخصيتان قابلتغيير هستند، احتمالا براي اجتماعي شدن تلاش خواهيد كرد.
۳. تمركز روي روند كاربررسيهاي دوك هميشه نشان داده كه ستايش «تلاش» بهجايِ «توانايي» بسيار ضروري است. بهجايِ فكرهايي مثل «من خيلي باهوشم» يا «من خيلي بااستعدادم»، جملاتي مثل «من واقعا سخت كار كردم» يا «من يك روش عالي براي حل مشكل پيدا كردم» را جايگزين كنيد. با تغيير جهت به سمت طرز فكر رشد (growth mindset) بهجايِ طرز فكر ثابت، متوجه خواهيد شد كه تجربهكردنِ تغييرات واقعي و رشد در شما راحتتر خواهند بود.
۴. آنقدر تظاهر كنيد تا موفق شويد«كريستوفر پيترسون» (Christopher Peterson)، روانشناس، خيلي زود متوجه شد كه شخصيت درونگراي او ممكن است تأثير زيانآوري روي حرفهاش بهعنوانِ استاد دانشگاه داشته باشد. براي غلبه بر اين موضوع، او در موقعيتهايي كه لازم ميديد (مثل زمانهايي كه در يك كلاس شلوغ سخنراني يا كنفرانس داشت) شروع به اجراي نقش يك برونگرا ميكرد. سرانجام، اين رفتارها به عادت هميشگي او تبديل شد. هرچند او هنوز معتقد است كه فرد درونگرايي به حساب ميآيد، اما متوجه شد چه زمانهايي بايد مثل يك فرد برونگرا عمل كند.
حتما بخوانيد: چرا تظاهر به موفقيت شما را موفق ميكند؟آزمايشي كه نشان داد تغيير شخصيت امكانپذير استتحقيق جديدي كه در «نشريۀ شخصيت و روانشناسي اجتماعي» (Journal of Personality and Social Psychology) منتشر شده مدعي است كه تغيير شخصيت از آنچه فكر ميكنيم دستيافتنيتر است. گروهي از محققان به سرپرستي «ناتان هادسون» (Nathan Hudson) از دانشگاه متوديست جنوبي (Southern Methodist University) متوجه شدند كه، در بيشتر موارد، كساني كه روي جنبههاي شخصيتيشان بيشتر كار كردهاند موفق به كسب نتايجي دلخواه دراينزمينه شدهاند.
آنها ۳۷۷ دانشجوي آمريكايي را بهمدتِ ۱۵ هفته زيرنظر قرار دادند. قبل از هر چيز، از شركتكنندگان يك آزمون شخصيتي كوتاه گرفته شد تا پنج بعد اصلي شخصيت آنها، يعني برونگرايي، سازگاري، روانرنجوري، وظيفهشناسي و استقبال از تجربههاي جديد، اندازهگيري شود. پس از انجام اين آزمون، از هريك از شركتكنندگان پرسيده شد كه دوست دارند روي كداميك از اين ابعاد شخصيتي در ۱۵ هفتهٔ بعدي تغيير ايجاد كنند.
بسته به گزينهٔ انتخابي آنها، چالشهاي هفتگي براي همه در نظر گرفته شد. اين چالشها توسط تيم تحقيقات تنظيم شده بود و قرار بود افراد را از دايرهٔ امن ابعاد شخصيتيشان (كه خواستار تغيير آن بودند) خارج كند. برايِمثال، چالش كسي كه ميخواست بيشتر برونگرا باشد اين بود كه خودش را به فردي جديد معرفي كند. يا از كسي كه خواستار بهبود ثبات عاطفي و روانرنجورياش بود خواستند تا حداقل يك ساعت را به انجام كاري كه دوست داشت اختصاص دهد.
اين تست هر هفته تكرار ميشد و چالشهاي جديد و بهنسبت سختتري براي شركتكنندگان تعيين ميكردند.
در طراحي اين تست، محققان ميخواستند ميزان توانايي تغيير شخصيت را در ميان شركتكنندگان در اين چالشها تخمين بزنند. بهطرزي جالب، آنها متوجه شدند كه اين روش نتيجه داده است. شركتكنندگاني كه خواستار تغيير خصلت «برونگرايي»، «وظيفهشناسي»، «سازگاري» و «روانرنجوري» بودند در طي ۱۵ هفته به تغييراتي چشمگير دست يافتند. خصلت «استقبال از تجربههاي جديد» تنها بُعد شخصيتي بود كه نتيجهٔ مثبتي در آن تمرينها به همراه نداشت و درواقع كساني كه خواستار تغيير اين جنبه از شخصيتشان بودند درنهايت نسبت به وضعيت گذشتهشان پسرفت داشتند.
آنها همچنين متوجه شدند كه ميزان سختي چالشها تأثير زيادي در تغيير شخصيت شركتكنندگان نداشته، بلكه موضوع اصلي كاملكردن چالشها، بدون درنظرگرفتن ميزان سختيشان، بوده است.
نتيجهاي كه از اين تحقيق به دست آمد اين بود: «تغييردادن فعالانهٔ رفتارها موجب ميشود، در جهت ارتقاي صفتهاي موردنظر فرد، تغييراتي مثبت به وجود آيد و بنابر شواهدي كه پژوهش ما ارائه ميكند اين تغيير فعالانۀ رفتارها يك استراتژي مناسب براي تغيير داوطلبانهٔ شخصيت است. هرچند بهنظر ميرسد اين كار براي كساني كه بهدنبال برنامههاي ازپيشطراحيشدهاي هستند كه تغييرات لازم را در ويژگيهايشان ايجاد كند چشماندازي اميدواركننده دارد، اما يافتههاي ما بر نكتهٔ مهمي تأكيد ميكند: صرفا آرزوي ايجاد تغيير و برنامه ريزي براي آن كافي نيست؛ بايد برنامهها را تا رسيدن حصول نتيجه دنبال كنيد».
سخن پايانيتغيير شخصيت كار سادهاي نيست، و شايد تغيير برخي ابعاد شخصيتي هرگز بهصورتِ كامل ميسر نشود. اما محققان بر اين باورند كه راههايي براي تغيير بخشهاي مشخصي از شخصيت وجود دارد. ميتوان با بازي، فكر يا عملكردهاي روزانه در جنبههايي كه زير اين لايههاي ابعاد شخصيتي وجود دارد تغييرهاي حقيقي بهوجود آورد.
منبع خبر: سايت چطور